کابلی
چون آینه شکسته و تکثیر گشته ای آه ای عروس خانه!چقدر پیرگشته ای! کوثرترین إ سوره ی قرآن مصطفی! باعمرکم چه معرکه تفسیرگشته ای خورشید خانه!مبهم وپیچیده ای وتار چون ابتدای سوره ی تکویر گشته ای رو میکشی به پوشیه،بانوی اشکها حالاتوهم زدست علی سیر گشته ای؟ اصلا تمام زندگی ام راخدای تو خلقت نموده بابدوخوبش برای تو یادم نرفته روز ازل باتو گفت حق: قابل ندارد این پسرک هم فدای تو من راخریدی و روی تقدیر من خدا زد مهر:کنترل شده تحت رضای تو بعدش که پا به عالم هستی گذاشتم دیدم که خانه زادم و ذاتا گدای تو لطف توبود،تابه خودم آمدم ،حسین! دیدم نوشته نام مرا حق به پای تو حالاکه عاشقت شده ام هرچقدرسخت پر میکشم شبی به سوی کربلای تو بال مرا اگر بزنی باز می پرم با بال خونی ام به هوای هوای تو گفتی سرتو برسر این کار میرود ای خاک برسری که نگردد فدای تو تقدیرمرا به نام حیدر زده اند دل را ز ازل به دام حیدر زده اند در دفتر ثبت نام عالم دیدم اجداد مرا غلام حیدر زده اند بی تو اسیر غصه وصددردم ای حسین پاییزی ام،خزانی ام و زردم ای حسین دور از شرار گرمی خورشید چشم تو بیروح وخشک ومرده ودلسردم ای حسین آتـش بـزن دوبـاره بـسوزان دل مـرا گر شکوه ای کنم به تو،نامردم ای حسین قبله شدی و رو به تو من سجده می کنم کعبه شدی و دور تو میگردم ای حسین تو تک سوار مرکب عشق و کرامتی من زیر پای مرکب تو،گردم ای حسین لالـم کـن و زبـان محـبت بـه من بـده تا سرخوشانه نعره زنم هردم:ای حسین بایـدکه جرعه ای مـِی ناب زد،سپس نشست دست ردی به سینه خواب زد،سپس نشست در پیـش طیـف مـرئیه خـورشید چـشم تو بایـد کـه ضدّ آفـتاب زد،سپـس نـشـست!! و این بهانه خوبیست:"من گرفتارم" بهانه ای که بگویم فقط تورا دارم مراهمیشه گرفتار کن، دلا مگذار که لحظه ای سرازاین آستانه بردارم خودت بگو،تو اگر ردکنی گدایت را بساط دل به در خانه ی که بگذارم شبیه تکه ی ابری پرازکثیفی ها به وقت بارش چشمم،اسید می بارم برای آخر عمـرم بـیا مقـدر کن که جان به خنده مستانه توبسپارم چه میشودکه نفس های آخرینم را به زیر مقدم شاهانه ی توبشمارم سردامی بگشا،بندبزن پایم را آب کن بادم ذکرت یخ لبهایم را حضرت موج،سکون حال دلم رابدکرد مرحمت کن بده سهمیه ی دریایم را گله جهل زمان رابه شبانی برخیز نی لبک کن به غزلخوانی خود،نایم را عابری شبزده ام مشعرخورشیدبرس خیس بانورخودت کن شب فردایم را وأشرق ألارض بنور رخ تو،مولا کی؟ نورمطلق،توسحرکن شب دنیایم را سلامی ناب ازجنس اقاقی به شیرینی آب مشک ساقی سلامی ازکرانها بی کران تر به ارباب ز مادر مهربان تر سلامم برتوهرجایی نشستی نجف یاکربلا یامکه هستی سلام ای آبروی این سیه رو زهجرت خسته ام ای شاه خوشرو سلامی قبل وبعده هرنمازم جواب واجبت باشد نیازم سلامی ازتمام عمق سینه سلامی زین جماعت تامدینه سلام ای تکسوارکهکشانی سلام ای غم نصیب جمکرانی سلام ازمن به تو،همراه عهدی سلام آقای من،مولای مهدی چندبیت بالارو چهارسال قبل گفتم که ألبته کربلایی جوادمقدم هم خوندتش. یعـقوب های قـوم توکوری گرفته اند قندیل اشک سرد بلـوری گرفته اند این خرده عطرپیرهنت راکه مانده است ازگرگ غفلت ازتو به زوری گرفته اند صدهاهزارجمعه ی جان داده داده اند صدهاهزار روضه،صبوری گرفته اند ایام هفته را دلشان تاکه غم گرفت جمعه درانتظار تو شوری گرفته اند