کابلی
لـیـلا اگـرچه قسـمت مـجنـون نشد ولی... همپای این دوچشم،که جیحون نشدولی... با رفـتن تو هیـچ کس شبـیه من مهمان اشک های پر ازخون نشد ولی... اصلا خـودت بـیا و تمـام مـرا بگـرد! من را که باتو خسته و محزون نشد ولی... از روز رفتن تو دمی روی زرد من هرگز دوباره رنگی و گلگون نشد ولی... حالا که باز از تو نوشتم عزیز من! دل خوب شد، زمانه دگرگون نشد ولی... ولی قول میدم کاملش کنم و براتون بذارمش تو وب مثل تردید درخت وسط آبان ماه، سبز و زرد!. با تو باشم یا نه... ؛ گذر فصل به من خواهد گفت!! به او تفأعل زدم..! این بار صادقانه جواب داد: مژده ای دل که مسیحی نفسی...نیست که نیست!!! زده ام فالی و فریاد رسی ... نیست که نیست!!! دست به جیبش برد و پرسید: "خُرد داری؟" غرورم را دو دستی تقدیمش کردم!!!! انقدر شال قرمز سر نکن! آن روی گاوم بالا می آید!!! انقدر جواب سربالا نده! سینه ریزت دلم را برد!!!! خودکارش تمام شد، سرنوشت مرا با ذغال نوشت! لیلی بود... مجنونش شدم.... اما گفتند به دیوانه ها دختر نمی دهیم!! گفتند بی نوایی و باور نداشتیم کاری به بخت وطالع و اختر نداشتیم خوش،حالتان،فقط خرتان دُم نداشته ما اصلا از همان بچگی خر نداشتیم تصنیف خوش الهه ی ناز ای شاخه نبات شعرهایم چشمان قشنگ توست بانو تضمین حیات شعرهایم