سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کابلی

دلتنگم!

مثل غروب جمعه ، 

سر برج ،

پادگان...


نوشته شده در شنبه 92/2/21ساعت 3:2 عصر توسط محمد کابلی| نظرات ( ) |

گذشته از غم اینکه دل پیمبر سوخت

چقدر بال فرشته کنار آن در سوخت

گذشت هردفعه حیدر از آن در خونین

نشست پای در و گریه کردومضطرسوخت

به خط میخی در،روی پهلوی مادر

نوشته بود که"زهرا به عشق حیدرسوخت"

نه ناله کرد و نه نفرین،که مادرم آرام

میان شعله تمام دلش سراسر سوخت

                   ***

گـریـست پـشـت در و یـاد کـربـلا افـتـاد

به یاد روضه ی آن لحظه ای که معجرسوخت...


نوشته شده در یکشنبه 92/1/18ساعت 1:42 عصر توسط محمد کابلی| نظرات ( ) |