کابلی
وقتی طلوع می کنی از شانه ی علی **روشن شدست با نفست خانه ی علی با آیه های روشن هر سجده ات شدی* *زهراترین ستاره ی کاشانه ی علی نان جو و کمی نمک و بوسه ای ز تو **این بود قوت غالب صبحانه ی علی زینب شدی که زینت دوش پدر شوی**زینب شدی و ساقی میخانه ی علی مریم ترین قوم پیمبر، رسول صبر**بانوی عشق،حضرت جانانه ی علی دستم بگیر تا که بیفتم به پای تو بانو تمام ایل و تبارم فدای تو بانو بخند تا که خدا مرحمت کند**رحمی به این گدای پر از ماتمت کند ای راز استجابت آمین عرشیان**باید خدا شفیعه ی دو عالمت کند!! با آنهمه حیا و وقار و سخا،تو را **یک نسخه ی زنانه ز شاه غمت کند ای نسخه ی زنانه ی ارباب ما،خدا**ما را فدای چشم تر و پر نم ات کند نام تو رازرویش گل های نرگس است**جاری شدی که حضرت حق زمزمت کند جاری ترین ترنم بارانی دعا دست گدایی من و این دامن شما وقتی که جذبه ی جنم ات شعله میکشد**شهری به زیر هر قدم ات شعله میکشد شهری که باتپش تپش خطبه های تو**با هرخروش بیش و کمت شعله میکشد ای دختر علی،تویی اینگونه خطبه خوان**یامرتضی میان دمت شعله میکشد عاشق شدیم وشاهدمان این دل کباب**عمریست دل زداغ غمت شعله میکشد بانوی جود،ای پدر و مادرت کریم**همواره کوره ی کرم ات شعله میکشد صاحب کرم تصدق علینا که نوکریم گریان روضه های تو و داغ معجریم بانوی لحظه های عجیب و غریب شهر**روی شما کجا نگه نا نجیب شهر! با من بگو چگونه قدت استوار ماند**در بین طعنه های پلید و عجیب شهر داد از دل تو و سر بازار کوفیان**داد از صدای هلهله های مهیب شهر! در شام و کوفه زخم دلت را نمک زدند**این مردمان کینه ای پر فریب شهر با صبر حیدرانه ی خود برده ای عزیز**از کف تمام صبر و قرار و شکیب شهر قربان استقامت و صبر و حیای تو چشم من و بهشت کف خاک پای تو