کابلی
بانو اجازه ای بده شاعر شوم و باز، در مدح چشم های تو قادر شوم و باز، از قم بگویم از تو و از گنبد طلات پر وا کنم،کبوتر ماهر شوم و باز، در آسمان صحن تو بالی به هم زنم با حوریان تشنه مجاور شوم و باز، همبال جبرئیل ملک در حریم تو اذن دخول خوانده و زائر شوم و باز، یک گوشه در رواق تو خلوت کنم،همین!! در بین عاشقان تو حاضر شوم و باز، در خلوتم گل از گل طبعم که باز شد با اذن چشم های تو شاعر شوم وباز...
نوشته شده در شنبه 92/6/16ساعت
11:15 صبح توسط محمد کابلی| نظرات ( ) |