کابلی
گذشته از غم اینکه دل پیمبر سوخت چقدر بال فرشته کنار آن در سوخت گذشت هردفعه حیدر از آن در خونین نشست پای در و گریه کردومضطرسوخت به خط میخی در،روی پهلوی مادر نوشته بود که"زهرا به عشق حیدرسوخت" نه ناله کرد و نه نفرین،که مادرم آرام میان شعله تمام دلش سراسر سوخت *** گـریـست پـشـت در و یـاد کـربـلا افـتـاد به یاد روضه ی آن لحظه ای که معجرسوخت...
نوشته شده در یکشنبه 92/1/18ساعت
1:42 عصر توسط محمد کابلی| نظرات ( ) |